مقدمه
بیش از یک قرن، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، خاورمیانه به عنوان یک مرکز مهم جنگ و بحران ها شناخته شده است. در قرن بیست و یکم، این منطقه به طور خاص با درگیری و تروریسم مرتبط شده است. این منطقه با انواع مختلفی از درگیری ها روبرو بوده است، از جمله اختلافات منطقهای پایدار، برخوردهای کوتاه مدت بین منطقهای، ناآرامیهای داخلی، تهدیدات فزاینده تروریسم و جنگ های تحمیلی خارجی. این درگیریها شامل بازیگران دولتی و گروه های قومی درهمه سطوح بوده است. به ویژه درگیری فلسطین و اسرائیل به طور قابل توجهی دینامیک سیاسی خاورمیانه را برای چندین دهه شکل داده است. (ادواردز، ۲۰۱۱)
علاوه بر این سقوط امپراتوری عثمانی درسال ۱۹۱۷ منجر به مسائل امنیتی غیرقابل کنترل در خاورمیانه شد، به ویژه با تأسیس دولت اسرائیل که با اعلامیه بالفور در نوامبر ۱۹۱۷ آغاز شد. اعلامیه بالفور وعدهای از سوی دولت بریتانیا به مردم یهودی بود که اجازه تأسیس وطن برای آن ها در فلسطین را میداد.
اعلامیه بالفور به نام نویسنده آن، وزیر امور خارجه، لرد بالفور، نامگذاری شده و به لرد (لیونل) روچیلد، رئیس افتخاری فدراسیون صهیونیستی در بریتانیا و ایرلند، خطاب شده بود. در این اعلامیه آمده بود که آرتور جیمز بالفور، از طرف دولت بریتانیا، از آرزوهای جنبش صهیونیستی خوشحال است و آنها توسط کابینه بریتانیا تأیید شدهاند. دولت بریتانیا از تأسیس وطن برای مردم یهودی در فلسطین حمایت مثبت کرد و به تسهیل این تلاش متعهد شد.
اعلامیه بالفور درپی درخواست یک یهودی بریتانیایی به نام حیم وایزمن صادرشد. وایزمن که با توسعه یک فرمول سلاح به تلاشهای جنگی کمک زیادی کرده بود، توسط دیوید لوید جرج پاداش داده شد (کلیولند، ۲۰۰۴، ص ۲۴۳). وایزمن خواهان یک سرزمین برای مردم یهودی بود و نخست وزیر بریتانیا، دیوید لوید جرج، سرزمین اوگاندا در آفریقا را به جامعه یهودی پیشنهاد داد. اما وایزمن این پیشنهاد را رد کرد و اصرار داشت که فلسطین به عنوان "خانه" برای مردم یهودی باشد. این درخواست براساس توافق سایکس-پیکو که فلسطین را پس از شکست امپراتوری عثمانی تحت کنترل بریتانیا قرار داده بود، انجام شد. بنابراین درخواست حیم وایزمن توسط دیوید لوید جرج پذیرفته شد (کلیولند، ۲۰۰۴).
در همین حال درگیری فلسطین که بیش از هفت دهه به طول انجامیده است، نیز تحت تأثیر دینامیکهای منطقهای پس از بهار عربی قرار گرفته است. بهارعربی منجر به تغییرات رژیمی های درکشورهایی شد که قبلاً به ظاهر حامیان قوی فلسطین بودند، مانند مصر. ناپایداری منطقهای و تغییرات سیاسی درکشورهای همسایه، استراتژی و موضع فلسطین درمبارزه برای استقلال را تحت تأثیر قرارداده است. تغییر درسیاست ایالات متحده نسبت به اسرائیل تحت دولت ترامپ که به نفع منافع اسرائیل بود، پیچیدگی اوضاع در فلسطین را افزوده است.
در این زمینه، این مقاله قصد دارد تأثیر حضور اسرائیل بر امنیت ژئوپلیتیکی خاورمیانه، با تمرکز بر درگیری اسرائیل و فلسطین را تحلیل کند. با استفاده از رویکرد کیفی و روش بررسی ادبیات، این پژوهش به بررسی ادبیات مربوطه و ترکیب دیدگاههای ژئوپلیتیکی برای درک تأثیر بهار عربی بر امنیت خاورمیانه و پیامدهای آن برای ثبات منطقهای و بین المللی میپردازد.
بررسی ادبیات
در زمینه تحقیق، ادبیات بسیار ارزشمند و مفید است و در ارائه زمینه و معنا به فرآیند نوشتن مستمر نقش دارد. از طریق این بررسی ادبیات، پژوهشگران می توانند به طور واضح بیان کنند و خوانندگان میتوانند درک کنند که چرا موضوع تحت بررسی واقعاً مسئلهای مهم است که نیاز به بررسی مجدد دارد. این امر هم به موضوع مورد مطالعه و هم به محیط تحقیق، از جمله ارتباطات بین این مطالعه و دیگر تحقیقات مربوطه، اعمال می شود.
از زمان تأسیس اسرائیل، این کشور درگیر مجموعه ای از جنگ ها و درگیری ها بوده است، از جمله جنگ عرب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸، جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷، جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ و بسیاری از درگیری ها و عملیات های نظامی دیگر. این درگیری ها نه تنها سیاست های خارجی و امنیتی اسرائیل را شکل دادهاند، بلکه بر ثبات کلی خاورمیانه نیز تأثیر گذاشتهاند.
چشم انداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه مدت هاست که توسط تعامل پیچیده بازیگران مختلف منطقهای و بینالمللی شکل گرفته است، با اسرائیل در نقش محوری. تأسیس دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و درگیریهای متعاقب آن با کشورهای عرب همسایه به طور قابل توجهی بر دینامیک امنیتی منطقه تأثیر گذاشته است.
در مطالعهای توسط محمدرضا ملکی و پرزاده محمد زاده ابراهیمی، تحت عنوان "چشمانداز صلح خاورمیانه در سایه عادیسازی روابط بین اسرائیل و جهان عرب"، درگیری اسرائیل و فلسطین به عنوان یکی از پیچیدهترین بحران های بینالمللی توصیف شده است که ریشه در بیش از یک قرن تنش تاریخی دارد و بر منطقه حساس خاورمیانه تأثیر گذاشته است. علی رغم تلاش های متعدد افراد، نهادها و کشورها برای دستیابی به صلح جامع بین طرفین درگیر، راهحلی نهایی همچنان به دست نیامده است.
این مقاله این درگیری پایدار را از دیدگاه نظریه نئورئالیستی و با استفاده از رویکرد توصیفی-تحلیلی و منابع کتابخانهای بررسی میکند. این مقاله بررسی می کند که چرا اسرائیل و چندین کشور عربی به عادیسازی روابط خود پرداختهاند - یک توسعه مهم که دینامیک های منطقهای را تغییر داده و بحث هایی درباره خاورمیانه جدید را برانگیخته است. عوامل کلیدی که تقویت روابط اسرائیل-عرب را تسهیل میکنند، شامل نگرانیهای امنیتی مشترک و پیگیری منافع ملی هستند. علاوه بر این، مطالعه به نقش قابل توجه ایالات متحده در این درگیری اشاره میکند و همچنین به دیدگاههای امنیتی مختلف طرفین درگیر می پردازد.
در مطالعهای که توسط محمدباقر خرمشاد تحت عنوان "عوامل موثر بر شکلگیری سیاست خارجی-امنیتی اسرائیل در مجموعه امنیتی خاورمیانه" انجام شده، مشخص شد که سیاست خارجی اسرائیل به شدت تحت تأثیر شرایط ژئوپلیتیکی و امنیتی حاکم بر خاورمیانه است. اهداف رژیم شامل جستجوی مشروعیت، کاهش فشار عمومی منطقهای، تضعیف محور مقاومت و ترویج دولتهای طرفدار غرب در منطقه است.
این مطالعه نشان میدهد که سیاست خارجی اسرائیل دارای دو جنبه است. به صورت داخلی و بینالمللی، اسرائیل ویژگیهای خشونت، توسعهطلبی، بحران های ساختاری و محدودیت ها را نشان میدهد. از یک سو، رویکرد توسعه طلبانه اسرائیل شامل درگیری مداوم در جنگ ها و درگیری های منطقهای برای تقویت و گسترش مرزهای سرزمینی، قدرت و امنیت است. از سوی دیگر، اسرائیل با یکی از ناامن ترین محیط های امنیتی مواجه است.
محیط منطقهای پرتنش، همراه با اتحاد استراتژیک اسرائیل با ایالات متحده و حمایتهای اقتصادی و سیاسی از این متحد، عنصری حیاتی در درک سیاست خارجی اسرائیل است. مطالعات نشان میدهد که استراتژی اسرائیل برای مقابله با چالشهای منطقهای - مانند نفوذ رو به رشد محور مقاومت، حضور دشمنان عرب و نقش قدرتهای بینالمللی - منجر به یک سیاست آشکارا تهاجمی و متمرکز بر نظامی شده است. این پژوهش به شناسایی عوامل اصلی که در شکلگیری سیاست خارجی اسرائیل در مجموعه امنیتی خاورمیانه تأثیرگذار هستند، میپردازد.
پژوهش بعدی که توسط فدیله ایناس پراتوی و همکاران در مورد "درگیری اسرائیل و فلسطین فراتر از حلوفصل: یک ارزیابی انتقادی" انجام شد، نشان داد که علی رغم تلاشهای متعدد برای حل درگیری اسرائیل و فلسطین، هر دو طرف عمدتاً کمبود سازش و تعهد را نشان دادهاند. این مقاله قصد دارد دلایل زیرین پشت تلاش های ناموفق متعدد برای حل درگیری اسرائیل و فلسطین را تحلیل کند. این مقاله استدلال میکند که چهار مسئله اساسی وجود دارند که موضوع مذاکره در هر تلاش هستند: مرزها، امنیت، اورشلیم و پناهندگان. این مقاله مواضع هر طرف در این چهار مسئله و چگونگی شکلگیری فرآیند مذاکره را ارزیابی میکند. این کار از طریق تعمیم تجربی با استفاده از روش شناسی استقرایی و مطالعات کتابخانهای به عنوان روش جمعآوری دادهها انجام می شود. این مقاله نتیجه میگیرد که باید یک تغییر ایدهای در سیاستهای داخلی هر دو طرف صورت گیرد تا حل و فصلهای آتی ممکن شود.
روش تحقیق
این مطالعه از رویکرد کیفی با استفاده از روش بررسی ادبیات استفاده میکند. دادهها از منابع ثانویه مختلف از جمله کتاب ها، مقالات ژورنال، گزارشهای سازمانهای بینالمللی و رسانههای معتبر جمعآوری میشوند. تحلیل شامل بررسی ادبیات مربوطه و ترکیب دیدگاههای ژئوپلیتیکی برای درک تأثیر حضور اسرائیل بر امنیت در خاورمیانه، به ویژه در مورد درگیریهای طولانی مدت و پیامدهای آن برای توجه بینالمللی است.
این تحقیق بر درک عواملی که بر دینامیک های منطقهای تأثیر میگذارند، تمرکز خواهد کرد. مسئله تحقیق به تحلیل تأثیر درگیری اسرائیل و فلسطین بر پتانسیل درگیری و تأثیرات آن بر ثبات خاورمیانه میپردازد. هدف از این تحقیق بررسی عوامل مختلفی است که میتوانند بر این دینامیکها تأثیر بگذارند و ارائه یک نمای کلی جامع از ریسکهای پتانسیلی و سناریوهای ممکن است که ممکن است رخ دهند.
نتایج و بحث
ترور رهبر حماس اسماعیل هنیه در تهران در زمان شرکت در مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید ایران، در رسانه های بینالمللی خبرساز شده است. پیامد های این رویداد به دلیل برجستگی اسماعیل هنیه به عنوان یک شخصیت کلیدی در فلسطین و تلاشهای او برای تأسیس فلسطین به عنوان یک دولت مستقل به رسمیت شناخته شده، موجب گمانهزنیهای گستردهای شده است. به عنوان رهبر سیاسی حماس، هنیه نقش مهمی در شکل دهی استراتژی گروه و مدیریت روابط بینالمللی آن، به ویژه با کشورهای منطقهای ایفا کرده است. تحت رهبری او، حماس به یک بازیگر اصلی در مبارزه مسلحانه با اسرائیل تبدیل شد و در مجموعهای از درگیری های پیچیده و مذاکرات شرکت کرد (لندلر و روبین، ۲۰۲۱). توانایی هنیه در بسیج حمایتهای داخلی و بینالمللی تضمین کرد که حماس به یک نیروی قابل توجه در سیاست فلسطین و درگیری با اسرائیل باقی بماند.
در زمینه روابط بینالمللی، هنیه تلاش کرد تا اتحادهای استراتژیک با کشورهای عربی و دیگر کشورهای خاورمیانه را تقویت کند. علاوه بر این، وی به طور مکرر علیه تسلط اسرائیل کمپین کرد و سعی داشت نفوذ خود را در خاورمیانه گسترش دهد و حمایت مالی و همکاری از چندین کشور منطقهای کسب کند (لندلر و روبین، ۲۰۲۱). مهارت هنیه در حفظ و توسعه این روابط بسیار تأثیرگذار بود و در شکلدهی قدرت و استراتژی حماس در درگیری نقش اساسی داشته است.
هنیه به طور فعال با چندین رهبر خاورمیانهای ارتباط و هماهنگی برقرار کرد و اطمینان حاصل کرد که حمایتی که ارائه میشود، نه تنها ادامه بلکه در راستای نیازهای استراتژیک حماس افزایش یابد. وی نقش مهمی در هدایت دینا میکهای سیاسی و نظامی داشت و از حمایت ایران برای دستیابی به اهداف استراتژیک فلسطین استفاده بهینه کرد.
این سوال مطرح می شود که اسماعیل هنیه کیست ؟اسماعیل هنیه در اردوگاه پناهندگان الشاطی در غزه متولد شد. اسماعیل هنیه از نسل جوان تری از فلسطینیهاست که توسط اخوان المسلمین فلسطین تربیت شد، به ویژه در دوران تحصیلش در دانشگاه اسلامی غزه. او مدرک کارشناسی خود را در رشته ادبیات عربی از دانشگاه اسلامی غزه دریافت کرد. در سال ۱۹۸۹ او توسط نیروهای اسرائیلی بدون دلایل واضح دستگیر شد. در سال ۱۹۹۲، وی آزاد شد و بلافاصله به شمال لبنان تبعید شد همراه با دیگر فعالان حماس از جمله رنتیسی. یک سال بعد اسماعیل هنیه به عنوان رئیس دانشگاه اسلامی غزه منصوب شد.
موقعیت اسماعیل هنیه در حماس به دلیل مهارت های رهبری برجستهاش و ارتباط نزدیکش با شیخ احمد یاسین تقویت شد. این امر وی را به هدف حملات اسرائیل تبدیل کرد که قصد داشتند رهبران برتر حماس را از بین ببرند. در سال ۲۰۰۳ او در یک حمله اسرائیل زخمی شد اما جان سالم به در برد. در دسامبر ۲۰۰۵، وی به عنوان رهبر حماس برای انتخابات قانونگذاری فلسطین که در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۶ برگزار شد، انتخاب شد. پیروزی حماس در انتخابات قانونگذاری منجر به انتصاب او به عنوان نخستوزیر فلسطین در ۲۰ فوریه ۲۰۰۶ توسط رئیسجمهور تشکیلات خودگردان فلسطین، محمود عباس، شد. اگرچه در نهایت محمود عباس کابینه نخستوزیر اسماعیل هنیه را منحل کرد و آن را با دولت سلام فیاض جایگزین کرد، هنیه همچنان ایستادگی کرد و به کنترل نوار غز، که مقر اصلی حماس است، ادامه داد.
در این زمینه، اسرائیل با توجه به منافع خود در خاورمیانه، توانسته تأثیر خود را از طریق لابیهای یهودی (که در رأس صهیونیسم بینالمللی قرار دارند) به اندازهای افزایش دهند که تمامی فرآیند های تصمیمگیری های داخلی و خارجی راتحت نظارت کامل خود قرار دهند. آن ها نقش مهمی در تأثیرگذاری بر کنگره، کاخ سفید، اندیشکده ها و سایر مراکز تأثیرگذار در فرآیند تصمیمگیری ایفا میکنند. از نکات ذکر شده، سؤالی در مورد نقش لابیهای یهودی در فرآیند تصمیمگیری و سیاست خارجی ایالات متحده در حمایت از رژیم صهیونیستی مطرح میشود .اسرائیل از طریق تلاش های مختلف به دنبال دستیابی به اهداف خود با استفاده از روش هایی مانند حمایت مالی از کاندیدا های کنگره و تأثیرگذاری بر محافل دانشگاهی است، با هدف کنترل شاخه اجرایی و ریاست جمهوری از طریق فشار رسانهای و تبلیغاتی. باید توجه داشت که تغییر در سیاست ایالات متحده به سمت حمایت از اسرائیل نشان دهنده این است که یهودیان از طریق دولت ایالات متحده نفوذ و قدرت جهانی دارند. آن ها دیگران را مجبور به جنگیدن و مردن برای منافع خود میکنند. بنابراین مهم است که بررسی شود چگونه ضعف ها و عقب ماندگیهای مسلمانان و جوامع خاورمیانه با منافع اسرائیل در منطقه ارتباط دارد.
از سوی دیگر در ایالات متحده، گروه های ذی نفع در همه سطوح فعالیت میکنند، از جمله سطح ملی، ایالتی، بخشی، شهری و منطقهای. علاوه بر شاخه های قانونگذاری و اجرایی، گروه های ذینفع نیز به دنبال تأثیرگذاری بر قوه قضائیه هستند. واضح است که گروههای ذی نفع بخش بسیار مهمی از سیاست و حکومت در ایالات متحده هستند. یکی از مهمترین گروههای ذی نفع در ایالات متحده لابی یهودیان آمریکاست. علیرغم تنوع گروههای ذینفع در سیاست آمریکایی، لابی یهودیان آمریکایی جایگاه ویژهای به دلیل قدرت و اثربخشی خود در شکلدهی به نتایج سیاست خارجی ایالات متحده دارد. (ثابتی، ۲۰۰۶، ص ۳۴)
بازیگران مهم در این زمینه عبارتند از: رئیسجمهوران، مقامات سیاسی عالیرتبه و وزرای سابق امور خارجه (مانند کلینتون و کیسینجر)، افراد ثروتمند ، صاحبان شرکت های بزرگ اقتصادی، رسانه ها و مؤسسات فرهنگی، و سازمانهایی مانند: گروههای ذی نفع، اندیشکده ها، مؤسسات سیاست خارجی، دانشگاههای بزرگ، رسانه های جمعی، کلیساها و مؤسسات مذهبی، اقلیتهای قومی، اتحادیه های کارگری، و شرکتهای لابیگری رسمی و غیررسمی. (کدخدایی و شفیعی سروستانی، ۲۰۱۱، ص ۱۱۷) این نهادها، شامل بیش از هزار شرکت لابیگری، به طور فعال در سیاست خارجی از طریق اندیشکدهها، انجمنهای تجاری، نهادهای مالی، اقتصادی و تجاری، هالیوود و سازمانهای غیردولتی در عرصه بینالمللی (مانند دیدبان حقوق بشر، دوستان زمین و انجمنهای زنان) شرکت و فعالیت میکنند.
واقعیت این است که در ایالات متحده، لابیگری معنای منفی ندارد و با فعالیت های غیرقانونی یا زیرزمینی مرتبط نیست. قدرت سیاسی در ایالات متحده نسبت به سایر کشورها بیشتر تمرکززدایی و توزیع شده است. قانون لابیگری را ممنوع نمیکند؛ بلکه آن را تنظیم میکند و به عنوان وسیلهای برای پیگیری منافع خود به رسمیت میشناسد.
در زمینه تصمیمگیری های سیاست خارجی و داخلی ایالات متحده، گروه های لابی یهودی نقش مهمی ایفا میکنند و اغلب درگیر مباحثی هستند که به آن "پتیشن" یا چانهزنی گفته میشود. این امکان را به سازمان های تأثیرگذار و نهاد های قدرتمند میدهد تا فرآیندهای پیچیده و پیچیده تصمیمگیری سیاسی را هدایت کنند. با توجه به اینکه یهودیان تنها ۳ تا ۵ درصد از جمعیت ایالات متحده را تشکیل میدهند، سرمایهگذاری های بزرگ آنان و استفاده گسترده از رسانه ها و قدرت سیاسی تأثیر قابل توجهی برسیاستگذاری داشته است. گروههای لابی یهودی منابع فکری و مالی خود را در شکلدهی به افکار عمومی، تحریک قدرت رایدهی و تشکیل لابیهای سیاسی سرمایهگذاری میکنند. آن ها همچنین اندیشکدههایی تأسیس میکنند که تحقیقات آکادمیک و راهنمایی های دکترینال ارائه میدهند. این تأثیر موفقیت گروه های ذی نفع قدرتمند و توانایی آن ها در تأثیرگذاری بر سیاست های داخلی و خارجی در ایالات متحده را تضمین میکند. (صدیقی حسینی و علیرضا نائیجی، ۲۰۲۲)
بحث و گفتگو
شهادت اسماعیل هنیه و انتقال رهبری در حماس میتواند منجر به تشدید تنشها در خاورمیانه شود. اسرائیل که ایران را به عنوان یک تهدید استراتژیک بزرگ میبیند، ممکن است به این تغییر با افزایش آمادگی نظامی و استراتژی خود پاسخ دهد. اسرائیل مدت هاست که بر تلاش هایی برای منزوی کردن و تضعیف ایران و گروههای حامی ایران مانند حماس متمرکز شده است (کتز، ۲۰۲۳).
شهادت هنیه و انتقال رهبری در حماس میتواند منجر به تغییرات استراتژیک قابل توجهی در نحوه عمل گروه شود. هنیه به دلیل هدایت استراتژی مقاومت در برابر اسرائیل و همچنین حفظ روابط نزدیک با کشورهای منطقه شناخته شده بود.
اسرائیل مدت هاست که اسماعیل هنیه را به عنوان یک تهدید استراتژیک بزرگ میبیند، به ویژه به دلیل حمایت از کشورهایی مانند ایران، لبنان و سوریه. در این زمینه، هر تغییری در رهبری حماس که بتواند توازن حمایت یا استراتژی در درگیری با اسرائیل را تغییر دهد، ممکن است بر موضع و سیاست های اسرائیل تأثیر بگذارد.
اگر رهبر جدید حماس موضع تهاجمیتری نسبت به اسرائیل اتخاذ کند یا اگر کشورهای خاورمیانه حمایت خود از حماس را افزایش دهند، خطر مواجهه مستقیم بین فلسطین، با حمایت چندین کشور منطقهای، و اسرائیل ممکن است افزایش یابد. این وضعیت میتواند منجر به تشدید تنش های نظامی و دیپلماتیک شود و احتمالاً ثبات کلی خاورمیانه را مختل کند. پتانسیل تشدید باید در زمینه وسیع تری از سیاستهای دیگر کشورهای بزرگ منطقه مورد بررسی قرار گیرد.
علیرغم اینکه به لحاظ ژئوپلیتیکی، فلسطین با حمایت گروههای فراملیتی مختلف ممکن است نسبت به اسرائیل از مزیت بیشتری برخوردار باشد، فلسطین و حماس هنوز موفق به فشار آوردن به اسرائیل، چه دیپلماتیک و چه از طریق حملات نظامی نشدهاند. این عمدتاً به دلیل حمایت گسترده ایالات متحده، هم دیپلماتیک (از طریق سازمان ملل) و هم نظامی است. اگرچه ایالات متحده به لحاظ جغرافیایی از خاورمیانه فاصله دارد، اما به عنوان یک قدرت نظامی درمنطقه محسوب میشود. ایالات متحده پایگاه های نظامی متعددی در خاورمیانه دارد، از جمله در عربستان سعودی، بحرین، قطر، عراق، اردن، مصر، عمان، امارات متحده عربی، کویت و اسرائیل.
یک جنبه جالب برای تجزیه و تحلیل بیشتر این است که در میان تنشهای بالا بین حماس و اسرائیل، اسماعیل هنیه توسط موشکی که احتمالاً توسط اسرائیل شلیک شده بود، به شهادت رسید. سؤال این است که آیا جامعه بینالمللی، به ویژه ایالات متحده، تنها نظارهگر این رویداد خواهد بود یا اینکه ایران نیاز به اقدام خواهد داشت، با توجه به اینکه اسماعیل هنیه در قلب پایتخت ایران به شهادت رسیده است.
نقض حقوق بشر و تکبر اسرائیل به طور فزایندهای آشکار میشود، حتی با وجود حکمی موقت توسط دادگاه بینالمللی دادگستری (ICJ) که اسرائیل را ملزم به جلوگیری از نسلکشی علیه غیر نظامیان فلسطینی و بهبود وضعیت انسانی در نوار غزه کرده است. در واقع اسرائیل همچنان به حملات و کشتار در مناطق پرجمعیت با شهروندان عادی ادامه می دهد. فشارهای بینالمللی، از جمله از سوی سازمان ملل متحد به نظر میرسد قادر به توقف بربریت نظامی اسرائیل نیست. اقدامات غیرانسانی اسرائیل علیه فلسطینی ها چیز جدیدی نیست بلکه بارها و بارها رخ داده است. بنابراین با توجه به واقعیت های ذکر شده، تنها مناسب است که کشورهای جهان، از جمله ایران، موضع قاطعتری در برابر تکبر و بربریت اسرائیل نسبت به حاکمیت فلسطین و امنیت ژئوپلیتیکی خاورمیانه اتخاذ کنند.
نتیجهگیری
شهادت رهبر حماس اسماعیل هنیه در تهران باعث شده است که بسیاری از حدس ها و گمان ها مطرح شود به دلیل نقش مهم او در فلسطین و تلاش های او برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین. اسماعیل هنیه در توسعه استراتژی حماس و مدیریت روابط بینالمللی آن، به ویژه با کشورهای همسایه نقش اساسی ایفا کرد. وی تلاش کرد تا اتحادهای استراتژیک با کشورهای عربی و دیگر کشورهای خاورمیانه را تقویت کند، علیه تسلط اسرائیل کمپین کرد و حمایت مالی و همکاری از این کشورها کسب کرد. هنیه با رهبران خاورمیانهای به طور فعال ارتباط و هماهنگی برقرار کرد و از حمایت این کشورها برای تحقق اهداف استراتژیک حماس استفاده بهینه کرد.
هنیه در اردوگاه پناهندگان الشاطی در غزه به دنیا آمد و مدرک کارشناسی خود را در رشته ادبیات عربی از دانشگاه اسلامی غزه دریافت کرد. او در سال ۱۹۸۹ توسط نیروهای اسرائیلی دستگیر و در سال ۱۹۹۲ آزاد شد. نقش او در حماس به دلیل تواناییهای رهبری و ارتباط نزدیک با شیخ احمد یاسین تقویت شد. در انتخابات قانونگذاری فلسطین در سال ۲۰۰۶ به عنوان رهبر حماس انتخاب شد و همچنین به عنوان نخستوزیر فلسطین خدمت کرد. تغییر سیاست ایالات متحده به سمت حمایت از اسرائیل نشاندهنده تأثیر جهانی جوامع یهودی است که دیگران را مجبور به هم راستا شدن با منافع آن ها میکند.
نقض حقوق بشر اسرائیل به طور فزایندهای آشکار میشود، حتی با وجود حکمی موقت توسط دادگاه بینالمللی دادگستری (ICJ) که اسرائیل را ملزم به جلوگیری از نسلکشی علیه غیرنظامیان فلسطینی و بهبود وضعیت انسانی در نوار غزه کرده است. اسرائیل همچنان به حملات و کشتار درمناطق پرجمعیت با شهروندان عادی ادامه میدهد. فشارهای بین المللی ازجمله از سوی سازمان ملل متحد، به نظر می رسد قادر به توقف بربریت نظامی اسرائیل نیست. اقدامات غیرانسانی اسرائیل علیه فلسطینی ها چیزجدیدی نیست بلکه بارها و بارها رخ داده است. بنابراین با توجه به واقعیت های ذکرشده، تنها مناسب است که کشورهای جهان، ازجمله ایران، موضع قاطع تری دربرابر تکبر و بربریت اسرائیل نسبت به حاکمیت فلسطین و امنیت ژئوپلیتیکی خاورمیانه اتخاذ کنند.
محمدرضا ابراهیمی- کیکی میکائیل
منابع
- کلیولند، ویلیام ال. (۲۰۰۴). تاریخ مدرن خاورمیانه (ویرایش سوم). کلرادو: وست ویو پرس.
- نور، محمد رضا (۲۰۱۰). "درگیری اسرائیل و فلسطین از دیدگاه تاریخ مدرن و گامهایی به سمت آزادی از کنترل صهیونیست." مجله تمدن، دسامبر ۲۰۱۰.
- محمدرضا ملکی و پرزاده محمد زاده ابراهیمی، چشمانداز صلح خاورمیانه در سایه عادیسازی روابط بین اسرائیل و جهان عرب. مجله مطالعات بینالمللی (ISJ)، جلد ۱۷، شماره ۳ (۶۷)، زمستان ۲۰۲۱.
- محمدباقر خرمشاد، عوامل موثر بر شکلگیری سیاست خارجی-امنیتی اسرائیل در مجموعه امنیتی خاورمیانه، بازیابی شده در آوریل ۲۰۲۴.
- لندلر، مارک و روبین، آنتونی. (۲۰۲۱). خاورمیانه جدید: اسرائیل، ایران، و تغییرات ژئوپلیتیکی. انتشارات دانشگاه هاروارد.
- صدیقی حسینی و علیرضا نائیجی، نقش لابی یهودی در تصمیمگیریهای سیاست خارجی ایالات متحده در حمایت از اسرائیل، فصلنامه علمی (مقاله علمی-پژوهشی) پژوهشهای سیاسی جهان اسلام، جلد ۱۲، شماره ۳، پاییز ۲۰۲۲، صفحات ۴۷-۷۲.
نظر شما